پدیدارشناسی ادموند هوسرل

 

چند سال پیش یک مطلب از هوسرل بنیانگذار پدیدارشناسی دیدم که گفته بود “بسیاری از مشکلات بشر از نوع سوال پرسیدن او شروع می شود”.

این مطلب خیلی ذهنم را درگیر کرد و اصلا نمی فهمیدم منظور هوسرل چیه تا اینکه یک ویدئو از استیو جابز دیدم و یاد جمله هوسرل افتادم.

سوالاتی که استیو جابز در اون ویدئو پرسید هیچکدام با “چرا” شروع نشد(؟!) خیلی برام جالب شد و چند کلیپ و مطلب دیگه از استیو جابز دیدم و جالب بود که هیچکدام از سوال های جابز با “چرا” شروع نمی شد همه با “چگونه و چطور” شروع می شد.

شروع به مطالعه کردم و آثار دیوید برنز و کیوساکی و رابینز و دارن هاردی و چند نفر دیگه که در زمینه رفتار درمانی فعال هستند را مطالعه کردم و نتیجه برام شگفت‌انگیز بود که در ادامه توضیح می دهم.

بشر موجودی تجربه‌گراست و هنگامی که پدیده‌ای جدید را تجربه می کند در مغز او نتایج ثبت می شوند و از اون نتایج در برخورد با پدیده‌های جدید استفاده می کند.

در واقع وقتی ما یک سوال را با “چرا” شروع می کنیم مغز دنبال جواب در تجربیات گذشته می گردد.

به عنوان نمونه:
“چرا فلان اتفاق افتاد؟
چرا فلان حکومت سقوط کرد؟
چرا در فلان آزمون قبول نشدم؟
چرا من آدم موفقی نیستم؟
چرا اینقدر فقیرم؟
چرا مردم اینقدر بی‌تفاوت و ظلم‌پذیر هستند؟ و…” جواب تمام این سوالات در گذشته است….

واقعا حرف هوسرل خیلی درست و جالبه. نکته‌ای که متوجه شدم اینه که آدم‌های تاثیرگذار و موفق تاریخ مثل “ولتر، نلسون ماندلا، گاندی، لوترکینگ، جابز، ایلان ماسک و …” سوال هایشان را با “چرا” نپرسیدن که توانستند دنیای ما را تغییر بدهند.

 آنها سوال‌هایشان را با “چگونه یا چطور” پرسیدند.
_چگونه می توانم کمپین حقوق بشری موفقی تشکیل بدهیم؟
_چگونه می توانیم امپراطوری استعماری انگلیس را شکست دهیم؟
_چگونه سیاه‌پوستان به حق و حقوق برابر خواهند رسید؟
_چگونه دنیای بهتری خواهیم داشت؟ و….

حالا سوالی که مطرح می شود این است که “تفاوت سوال‌هایی که با چرا شروع می شوند با سوال‌هایی که با چگونه شروع می شوند در چیست؟”

در ادامه به این سوال پاسخ می دهم:

همان‌گونه که در بالا اشاره کردم جواب سوال‌هایی که با “چرا” شروع می شوند در گذشته هستند و دلیل و چرایی یک اتفاق و پدیده را بیان می‌کنند.

به عنوان مثال جواب سوال

“چرا من این‌قدر آدم فقیر و بدبختی هستم؟”

از این دست دلایل است:

چون “پدر و مادر من فقیر بودند، خانواده ما پر جمعیت بود، هیچوقت سرمایه کافی برای شروع کار خوبی نداشتم، از بچگی آدم بدشانسی بودم و ….”.

این جوابها در بهترین حالت دلایل درستی برای این فقر ارائه می کنند و در نتیجه من می پذیرم که تا ابد فقیر باشم و به این سرنوشت گردن نهم.

ولی جواب سوال‌هایی که با “چگونه یا چطور” شروع می شوند علاوه بر پاسخ چرایی مساله، راهکار عملی برای برون‌رفت یا حقیقت‌بخشی به چیزی را بیان می کنند و تمام جواب هم در گذشته نیست .

مثلا: “چگونه می توانم فقیر نباشم؟

چگونه می توانم فلان کار را با موفقیت انجام دهم؟ و …”

پاسخ دادن به این سوال‌ها راحت نیست و نیاز به تحقیق و تفکر دارند و نتیجه هرچه باشد یک راهکار عملی است که ممکن است درست یا غلط باشد ولی به هر حال یک راهکار است.

متاسفانه ما هرگز یاد نگرفتیم که درست سوال بپرسیم و تقریبا تمام سوالات خودمون را با “چرا” شروع می کنیم.

چند وقت پیش معلم برادرزاده‌ام یه سوال ازشون پرسیده بود و گفته بود درباره‌ش تحقیق کنید:

“چرا محیط پارک‌های ما پر از آشغال است؟”

برادرزاده‌ام کلی جواب در مورد بی‌فرهنگی مردم نوشته بود و از من خواست که جواب ها را ببینم درسته یا نه؟

مسلما اون معلم قصدش فرهنگ سازی بوده ولی آیا اگر سوال را اینجوری می‌پرسید بهتر نبود؟

“چگونه محیط پارک های ما می تواند همیشه تمیز باشد؟”

تا طرز درست فکر کردن را از همان کودکی به بچه‌ها یاد دهیم.

خوشبختانه اون معلم از پیشنهاد من استقبال کرد و خیلی هم خوشحال شد.

_مسلما پاسخی که به سوال “چرا نمی توانیم…..؟” داده میشه  با سوال “چگونه می توانیم…؟”  خیلی متفاوت است.

پاسخ اولی در بهترین حالت دلایل ناتوانی و دومی راه‌های توانستن است.

 پاسخ اولی باعث نا امیدی و یاس و دومی پر از انرژی مثبت است.

به بچه هایتان نگویید چرا اینجا رو کثیف کردی؟ بگویید چطور می تونی خودت الان اینجا رو تمیز کنی؟


Leave a Comment